کتابخانه زینبی

معرفی کتا‌ب‌های مذهبی و شهدایی

کتابخانه زینبی

معرفی کتا‌ب‌های مذهبی و شهدایی

کتابخانه زینبی

بسم رب الحسین
اینجا کتاب‌ها معطر هستند به عطر خدا، اهل بیت علیهم السلام و شهدا.

ما را در پیام‌رسان ایتا و اینستاگرام با این آدرس دنبال کنید:
ketabkhane_zeynabi@

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۴ مطلب با موضوع «شهدا» ثبت شده است

خداحافظ سالار

📗 عنوان کتاب: خداحافظ سالار

✏️ به قلم: حمید حسام
🖨 انتشارات: بیست و هفت بعثت


📝این روزها به واسطه‌ی اظهارات مغرضانه و ظالمانه‌ی یکی از سران فتنه در خصوص شهید حاج حسین همدانی، عطر یاد و ذکر افتخارات و سرافرازی‌های این شهید عزیز در همه جا پیچیده است. 
من هم مشتاق خواندن یکی از کتاب‌هایی که در باره‌ی این شهید نوشته شده است، یعنی «خداحافظ سالار» شدم. این کتاب از زبان همسر بزرگوار شهید؛ خانم پروانه چراغ نوروزی و به قلم حمید حسام و به واسطه‌ی نشر بیست و هفت بعثت به نگارش درآمده است.
 محتوای کتاب روان و گیراست و متن داستان‌گونه‌ی آن، خواننده را با خود تا پایان آن همراه می‌کند. با این حال پیداست نگارنده تنها گوشه‌ای از مردانگی‌ها و ازخودگذشتگی‌های شهید را به تصویر کشیده است و افتخارات این شهید سربلند بیش از اینهاست. من هم بریده‌ای از کتاب را که مناسب حال و هوای این روزهاست و گوشه‌ای از عملکرد شهید در اثنای روزهای فتنه را ترسیم کرده است، انتخاب کرده و تقدیم نگاه مشتاق شما دلدادگان قافله‌ی اهل بیت علیهم السلام و شهدا می‌کنم:

«غبار فتنه خوابید و حسین پس از چند شبانه‌روز بی‌خوابی، با قیافه‌ای خسته به خانه آمد. یک آلبوم بزرگ عکس زیر بغلش بود. عکس‌های جوان‌های آش‌ولاش با سر و صورت‌های خونین، چشمان از حدقه درآمده و بدن‌های چاقو خورده، چندتا را که دیدم حالم خراب شد. گفت: «این بسیجی‌ها،‌ دستشون تفنگ نبود. قمه و چاقو هم نبود. جرمشون دفاع از نظام و رهبری بوده که اینجوری شدن.»
گفتم: «حالا این عکسا رو برا چی آوردی خونه؟»
گفت: «می‌خوام به هرکس که گفت جمهوری اسلامی جواب اعتراض مردم رو با گلوله داد، نشون بدم که برخورد ما با این ماجرا، در اوج رعایت رأفت بود که بچه‌هامون اینجوری شدن.» و یک خاطره گفت: «توی اتاق کنترل بحران،‌ از طریق دوربین‌های سر چهارراه، تصویر یکی از این جوون‌های بسیجی رو دیدم که چند نفر با چاقو و قمه دوره‌اش کردن و یه عکس از حضرت آقا دادن دستش و گفتن، پاره‌اش کن. بسیجی،‌ عکس رو به سینه چسبوند. اول زدنش و بعد یکی با قمه گذاشت وسط کمرش و قطع نخاع شد.»
هرچه از ماجرای فتنه فاصله گرفتیم، به نقش هوشمندانه‌ی با صبر و خویشتن‌داری حسین واقف‌تر شدیم. رسانه‌های بیگانه طرح پنهان براندازی‌شان، آشکار شده بود. حسین را عامل سرکوب مردم تهران معرفی می‌کردند. مسئولین عالی‌رتبه کشوری و نظامی به ویژه فرمانده کل سپاه در مصاحبه‌هایشان اذعان می‌کردند که اکر کسی جز حسین، بالای سر این کار بود،‌ نظام هزینه‌های جانبی سنگینی از دو طرف می‌پرداخت. حسین مرز مردم معترض را با کسانی که در زمین دشمن، نقش‌آفرینی می‌کردند،‌ جدا می‌کرد و هجوم تبلیغات رسانه‌های غربی و صهیونیستی را نشانه‌ی درستی راه خود می‌دانست.»

 

📚 کتابخانه زینبی در ایتا:
ketabkhane_zeynabi@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۰۱ ، ۲۱:۲۳
زینب شعبانی

عصمت

📗 عنوان کتاب: عصمت 
✏️ به قلم: سیده رقیه آذرنگ 
🖨 انتشارات: صریر 

 

📝 برای ما بانوان بسیار پیش آمده که با خواندن خاطرات شهدا، با حسرت با خود گفته‌ایم کاش من هم مرد بودم و راهی به سوی شهادت می‌یافتم. اما کافی‌ست سری به آمار تعداد شهدای زن، از صدر اسلام تا همین دوران دفاع مقدس بزنیم تا غبار ناامیدی از قلبمان رخت بربندد. کم نیستند زنان و دختران شهیدی که زندگی‌شان رنگی زینبی و فاطمی به خود گرفته و شهادت بهای زندگی پرثمرشان شده است. 
کتاب «عصمت» روایت زندگی زیبای یکی از همین شهداست. نوعروسی که دلداده‌ی حضرت زهرای مرضیه بود و در دایره‌ی حجاب و عفاف شاگرد نیکوی آن حضرت به شمار می‌رفت. از همین رو بود که در بحبوبه جنگ تحمیلی و در هنگامه‌ی شهادت نیز لحظات آخر زندگی‌اش عطر چادر حضرت مادر را به خود گرفت و با اصابت تیر به پهلویش آسمانی شد.
این کتاب روایت‌گر خاطرات «شهید عصمت پورانوری» است که به قلم روان و گیرای سیده رقیه آذرنگ نوشته شده است و «انتشارات صریر» آن را منتشر کرده است. خواندنش از آن رو به دختران و زنان جوان توصیه می‌شود که می‌توانند در لابه‌لای زندگی ساده و معمولی عصمت؛ راه و رسم خوب زندگی کردن، سعی و تلاش در فراگیری علم و دانش، بسیجی وار زیستن و درنهایت رمز شهادت را بیاموزند. 

 

📚 کتابخانه زینبی در ایتا:
ketabkhane_zeynabi@

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۱ ، ۱۹:۳۴
زینب شعبانی

📗 عنوان کتاب: تو جای همه آرزوهایم
✏️ به قلم: سمیه نجاتی
🖨 انتشارات: روایت فتح

📝 قصه‌ی این کتاب یک قصه‌ی عاشقانه است، یک عاشقانه‌ای ساده اما متفاوت. عشقی که میان ثریا و نعمت‌اله جاری است، رنگ خدا و اهل بیت دارد. رنگ عشق مولا علی و حضرت زهرای مرضیه. نعمت‌اله مردی از دیار افغانستان است و زندگی‌اش لبریز است از دینداری و محبت به اهل بیت. ثریا و نعمت‌الله زندگی سختی دارند و رج به رج فرش زندگی مشترکشان با مهاجرت و اسباب کشی از این خانه به آن خانه و از این شهر به شهری دیگر بافته شده است. خودشان طعم فقر و تنگدستی را چشیده‌اند اما نسبت به درد و مشکلات دیگران نیز بی‌تفاوت نبوده و تا آنجا که دستشان می‌رسد دست دیگران را هم می‌گیرند. شاید به همین خاطر است که نعمت‌اله نمی‌تواند نسبت به جنایات داعش و نسل‌کشی‌اش در یک کشور مسلمان بی‌تفاوت باشد. او پی عطر حرم می‌رود و در سوریه بال در بال ملائک می‌گشاید و به آسمان پرمی‌کشد. عشق ثریا به دختر مولایش علی علیه‌السلام خیلی بیش از عشقش به نعمت‌الله است، از همین روست که به رفتن معشوقش رضایت می‌دهد و او را فدای دفاع از حریم اهل بیت می‌کند.
کتاب «تو جای همه آرزوهایم» به واسطه انتشارات روایت فتح و به قلم سمیه گنجی وارد بازار نشر شده است. این کتاب به زیبایی و به شیوه‌ی داستانی زندگی و خاطرات نعمت‌اله نجفی، شهیدی از لشکر فاطمیون را به تصویر می‌کشد. نگارنده ابعاد شخصیت شهید را از زوایای مختلف به نیکویی ترسیم می‌کند و صرفاً به بیان خاطرات زندگی مشترک و عاشقانه شهید بسنده نمی‌کند. خواندن این کتاب شیرین و دلچسب است و به اهالی کتاب‌دوست و دوستداران شهدا توصیه می‌شود.

 

📚 کتابخانه زینبی در ایتا:
ketabkhane_zeynabi@

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۱ ، ۱۸:۴۰
زینب شعبانی

پاتک علیه پیتوک

📗 عنوان کتاب: پاتک علیه پیتوک

✏️ به قلم: زهره علوی‌زاده

🖨 انتشارات: راه‌یار

 

📝 میز بیلیارد! طرح روی جلد بسیار سوال برانگیز و جذاب طراحی شده است. من هم جذب همین میز بیلیارد و نقش جای گلوله های روی میز شدم که کتاب را برداشتم و کنجکاوانه آن را ورق زدم. چند روزی میهمان قصه‌ی زندگی جوانمردی شدم که لحظات زندگی‌اش با غرور و غیرت، عشق و ارادت، ابهت و رأفت و بسیاری از احساساتِ گاه هماهنگ و گاه متناقض دیگر در هم آمیخته بود. مرام و منش «سید هادی» کمی با دیگر شهدای دفاع از حرم تفاوت داشت. در نوجوانی و جوانی‌اش شاید گاهی عصبانی شده بود و دست به کارهایی زده بود که دیگران از او حساب هم می‌بردند. ولی بعدها علاوه بر این که راه خودش را پیدا کرده بود، دست خیلی از هم سن و سالانش را هم گرفته بود که از انحراف رهایی پیدا کنند. دست خیلی‌ها را از بساط عرق خوری و بزن‌بهادری و نان حرام خواری گرفته بود و پای سفره‌ی اهل بیت و هیئت نشانده بود. 

هیئتی برپاکرده بود معرف به «هیئت اخراجی‌ها»! اهالی هیئت کسانی بودند که دیگران تصور چندان خوبی نسبت به سبک زندگی‌شان نداشتند. ولی سیدهادی دست آنها را گرفته بود و به هیئت آورده‌بودشان، شاید در لابه‌لای سینه‌زدن‌هایشان اهل شوند.

نگارنده‌ی کتاب خیلی خوب داستان طی کردن پله‌های عاقبت بخیریِ سیدهادی را به تصویر کشیده بود. متن کتاب روان و دلنشین بود و مخاطب را تا ته قصه با خود همراه می‌کرد.

کتاب «پاتک علیه پیتوک» با تلاش اهالی نشر «راه‌یار» وارد بازار نشر کتاب شده است. مطالعه‌اش را به همه‌ی کسانی که گوش شنوایی برای شنیدن روایت مردانگی‌های یک شهید خوش‌غیرت مثل «شهید سیدهادی سلطان‌زاده» دارند پیشنهاد می‌کنم.

 

📚 کتابخانه زینبی در ایتا:
ketabkhane_zeynabi@

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۱ ، ۱۱:۲۲
زینب شعبانی